دفترچه یادداشت ری را

قاضی : با توجه به مدارک و اطلاعات جمع آوری شده ، شما و همسرتون صلاحیت حضانت رو دارین ، و طبق روال قانونی حضانت موقتِ 6 ماهه بهتون داده میشه ... توی این 6 ماه مددکاران به محل زندگی کودک سر میزنن و بعد از اطلاعات تکمیلی اونها حضانت دائم داده میشه.من و او : باشه ممنون ، 6 ماهه هم خوبه ... فقط ما ایران زندگی نمیکنیم ، چطوری میخواد مددکارای شما از کودک بازدید کنند؟قاضی : شما نگران نباشید ، ما اونجا هم رابط هایی رو داریم که برای سرکشی میان خونه تون ..من و او : چقدر عالی !!! ... پس ما شناسنامه بگیریم براش که زودتر کارای رفتن رو انجام بدیم .قاضی : نه دیگه ! شناسنامه رو توو زمان حضانت موقت که نمیدیم .. بعد از دائمی شدن حضانت ، شناسنامه داده میشهمن و او : پس بچه ای که شناسنامه نداره که ما والدینش هستیم رو چطوری ببریمش کشور دیگه ؟قاضی : این دیگه مشکل خودتونه !!! ...پاورقی :* قسمت بر اینه که یادم بمونه نه تنها 9 ماه انتظارش رو کشیدم ، که حالا این دوران سرجمع قراره به 13 ماهه برسه ...* دلم نخواست این 6 ماه رو با بارانا توو خونه پدری سر کنم ... رفتم به واحد خودم...من بدون روتوش :برای حامد تعریف میکنم که بازسازی این واحد ، چقدر کار داشت و براش تلاش کردم .. اینکه از 8 صبح که چشمم رو باز میکنم تا شب در حال دویدن و برنامه ریزی ام.9 گروه از خدمات مختلف اومدن و کار کردن .. نجار ، نقاش ، برقکار ،تاسیساتی، کابینت ساز وووو ...دارم براش تعریف میکنم که چقدر این همه هماهنگی ، بدقولی هاشون ، بالا سر کارگر وایسادن های متوالی ، سخت و اذیت کننده است ...با خنده میگه تو دیگه مرد شدی ، یه سبیل هم بذار !نمیدونم حرفش معنی خوب میداد یا بد .. اما منم به خنده انداخت ! + نوشته شده در  سه شنبه پنجم اردیب دفترچه یادداشت ری را...